نتایج جستجو برای عبارت :

بچه پررو!

خودشونم نمیدونن باهام چ کردن خیلی پررو پررو تو چشمای من نیگا میکنه میگه اینه بچه ای ک تربیت کردم؟اره اینه ک تربیت کردی اره اینه ک ریدی تو درونشبیرونش قشنگه قد اش بلنده شونه هاش پهن اع بازو هاش بزرگه ولی مغزش....ولی روحش...............................
دانلود آهنگ جدید میلاد راستاد به نام پررو
Download New Music Milad Rastad – Porro
★ بابا ایول بابا دستخوش جذاب لعنتی میکنی زجر کش منو هی دمت گرم که برامی ★★ همونی که میخوامی بامرامی نرو بابا عشق است خودمون دوتا رو امشب ★
آهنگ میلاد راستاد پررو
ادامه مطلب
 
 
ماه صفر باشد و
پنجشنبه باشد و
دوستانمان همه مشغول چمدان اربعین بستن و
ما روی تخت روبروی پنجره خوابگاه بنشینیم و پوستر بزنیم برای اینجا و
ساعت شماری کنیم که شب بشود تا برویم و رزق تولدمان را بگیریم از حرف های آن آخوندِ نترس!
باشد که رستگار شویم...
و نترس!
(هرجا باران رحمتی باریدن گرفته روی سر خوبان؛ما پررو پررو و دوان دوان میرویم آن دور و بر ها تا شاید از لطف خدا رطوبتی هم از آن باران بر سر ما بنشیند و بماند...بس که کویریم...هر چه باران می بارد..ن
صبح دیدم یه خودکار شیک و لاکچری رو میز آشپزخونه س
دیدم آشنا می زنه
یکم فک کردم دیدم عه اینکه واسه خودم بود
یکم دیگه فکر کردم که اینو از کجا برداشتن و به این نتیجه رسیدم که اینو زده بودم به اون کلاسور چرم لاکچریه و گذاشته بودم بالای قفسه ها
و هیچوقت دلم نمیومد از هیچکدوم شون استفاده کنم
الان اومدم می بینم کلاسور چرمه نیست
اعصاب مصاب نذاشتن برام
کلاسور و خودکاری که خودمم دلم نمیومد ازشون استفاده کنم
کلاسوره رو که سر به نیست کردن
پررو پررو خودکا
همزمان با سفر وزیر خارجه آلمان و زمزمه های سفر نخست وزیر ژاپن(بعنوان پادو برای اهداف ترامپ) و فشار به ایران برای باج دهی بیشتر(به اسم مذاکرات)، بازم همچین یهویی قیمت دلار کاهش پیدا کرد!قشنگ آدم یاد چه وقتی میفته؟همون روزهایی کهقرارشد برجام بر ایران تحمیل بشهمسئولانی که تحمیل کردنجریانی که قیمت ارز و دلار رو برده بود بالا و زمان باج دهی قیمت ها رو کشید پایین!رسانه هایی که برای فریب مردم شبانه روز کارکردن،واون وقتی که کاملا برگ برنده هسته ای
همزمان با سفر وزیر خارجه آلمان و زمزمه های سفر نخست وزیر ژاپن(بعنوان پادو برای اهداف ترامپ) و فشار به ایران برای باج دهی بیشتر(به اسم مذاکرات)، بازم همچین یهویی قیمت دلار کاهش پیدا کرد!قشنگ آدم یاد چه وقتی میفته؟همون روزهایی کهقرارشد برجام بر ایران تحمیل بشهمسئولانی که تحمیل کردنجریانی که قیمت ارز و دلار رو برده بود بالا و زمان باج دهی قیمت ها رو کشید پایین!رسانه هایی که برای فریب مردم شبانه روز کارکردن،واون وقتی که کاملا برگ برنده هسته ای
کنکوری است و کاملا آمادگی گیردادن به هرچیزی را دارد...هیش و فیشی میکند که: چقققدر وقت اضافه داری مامان!  و با خنده ام پرروتر میشود که: خوش بحالت چقدر بیکاری!!
چه کنم جان مادر که در این خانه شام و ناهار از غیب میرسد و کاسه بشقابها خود پاکشونده اند! ضمنا بچه پررو! برای یک نویسنده کتاب خواندن کار است نه بیکاری! 
جوابی ندارد اما برای اینکه تلاشش را برای ضد حال زدن به نتیجه قابل قبولی برساند افاضات میکند که: خب در آنصورت باید رمان کلاسیک بخوانی! نه روز
دعا کنید برام ! 
یکی نیست بگه نونت نبود ، آبت نبود ، فشرده کردن برنامه هات چی بود :))) 
شنبه امتحان نسخه نویسی دارم ، حالا این وسط روتین های اینترنی ک شامل و راند و کشیک میشه هم هست ...
۲۴ ام امتحان صلاحیت بالینی دارم ! باز این وسط هاش کشیک ها و راندها ! بعد تنها هم هستم ! همه ی دوستهام از شرکت تو امتحان دارن انصراف میدن و من همچنان پررو پررو میخوام امتحان بدم :)) 
باز عین آهو رفتم از استاد راهنمام وقت گرفتم ک نمونه هامم جمع کنم تو این مدت:))) 
فردا دوستم
یه سرى از انسان ها،اطرافمون رو احاطه کردن که هیچ وقت نمیشه از دستشون نفس راحت کشیدانقدر رفتار هاشون احمقانه و در عین حال بچگانه ست،که پررو پررو،وایمیستن جلوت و میگن که تو بچه اى!تیکه کلام اکثرشون هم،اسکل ه.هیچى هم جز این بلد نیستن!فکر میکنن خیلى شاخ ان ولى خبر ندارن که بین هم نوع هاى بدتر از خودشون،شاخ ان!معمولا باید جلوى اینجور افراد،که جدیدا خیلى زیاد شدن،سکوت کرد ولى اونا انقدر نفهم و بى شعورن،که فکر میکنن ما نمى تونیم جوابشون رو بدیم.وق
۱. Bonding time [ - دوس دارم چون برا توئه ♥] [+ یه آبانی پررو:دی - مث باباش:دی]
۲. یادم نیست چه خوابی دیدم ولی حس خیلی خوبی داشتم وقتی بیدار شدم
۳. تخمه کدو و افتاب گردون + سیب زمینی تنوری با قارچ و پنیر پیتزا + ماکارونی خوشمزه با لیموی تازه و ته دیگ سیب زمینی
 امروز صبح, با اکراه جمع کردم و سوار اتوبوس شدم اومدم دانشگاه,تا اخرین جلسه کلاس اندیشه رو شرکت کنم,همینکه  میخواستم سوار اتوبوس بشم ,اشک هایم سرازیر شد ,,,, هیراد بغلم کرد ,اما آروم نشدم .ساعت یک رفتم کلاس اندیشه و خداروشکر تموم شد.
 
از صبح تا حالا مدام دارم غر میزنم,منتظرم این مهمونای هم اتاقی های پررو ام برن تا بخوابم... .
پسرای سفید معمولا اینجا حاقل، توی این کشور،
 
مشهورن به اینکه یکمی بچه پررو و دریده هستن
همه شون نه،
 
ولی چون اغلب مردم این کشور مهاجرن،
 
و یه پسر کانادایی که از همه جا عقب افتاده و توی جای شتر گاو پلنگ دور افتاده ای مثل کانادا، فکر میکنه از اروپا و امریکا!!!! هم بهتره همه چیش، معمولا یه درجه از نفهمی رو با خودش حمل میکنه.
 
شما با پسرای امریکایی حرف بزنین یا با پسرای ایرانی میبینین خیلی خیلی زیاد اصالت و شخصیت دارن.
 
خیلی
 
پسرا ایرانی معمولا
بد اومدم تو پارک مجبور شدم دوبار دنده عقب بگیرم
بعد یارو ( فک کنم پارکبان اونجا بود از این لباس ابیا تنش بود ) اومد مثلا فرمون بده بعد که پارک کردم پیاده شدم گفت یه ضرب المثل هست میگه مورچه چیه که کله پاچه اش باشه بعد یکم اومد جلو گفت البته زن چیه که دنده عقبش باشه ...
بله میدونم که من دیگه اون بشر را نخواهم دید و مجالی برای ناراحتی نمیمونه ولی بهم برخورد :| پررو :|
۱. با شوهری زدیم به جاده رفتیم پارک ملی لار .. کلی رو سنگریزه ها رفتیم پرت پرت پریدیم هوا خندیدیم:دی .. رفتیم لب رودخونه پاهامونو گذاشتیم تو آب یخ درد گرف .. جوج زدیم با هاپوا .. هاپو قهوه ایه سیر نمیشد بچه پررو:دی .. رفتیم توی ابرا پرواز کردیم .. توت فرنگی بین مریض:دی .. شوهری بم شقایق دل خون داد♥♥♥♥♥ 
۲. Bonding time [ کوه ـای بلند سبز .. خورشید لای ابرای پشمکی سفید و تمیز]
۳. درد و دل با شوهری [دوستت دارم کدو .. تو طناب من به زندگی ای]
متن و تکست آهنگ جدید میثم ابراهیمی روشن کن
با موزیکِ تو همراه باشید با آهنگ زیبای : دانلود آهنگ روشن کن با صدای میثم ابراهیمی به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
تنظیم: بهتاش زرین ؛ آهنگسازی: بابک زرین ؛ ترانه: محمدرضا یار
متن آهنگ روشن کن میثم ابراهیمی
♬♬♬
ای امون از اون روزی که برسه دستای خالیمونم پر بشهدوباره باز به عشق تو باغچه خونمونم گل بدهروشن کن شمع هارو بیا برام جمع کن من خرابو بیا رومو کم کندیگه به هر حال من پررو میخوامت …تو قلبت یه
بنده در تمام مراحل زندگیم در ارتباطم با آدمها ته تهش به این نتیجه میرسم که از ماست که بر ماستکافیه هر چی به سرم میاد برگردم یکم گذشته رو مرور کنم
حتی جایی هم که احساس میکنم تقصیر من نبوده مثلا میبینم اره خودم زیادی باهاش خوب تا کردم! اونم پررو شده!
ولی وقتی خودت میزنی خرابش میکنی ، قطعا خودت هم میتونی درستش کنی!
جای نگرانی نیست
×مثلا خدا میومد میگفت هر کی تو این دنیا میتونه یک آرزو بکنه ... 
اصلا هم نگران نباشه، من برناممو جوری تنظیم میکنم که عاقبتش ختم بخیر بشه.
بعد من هم همان یک آرزو را از خدا میخواستم.
 
+مثلا میگفتم خدایا من بمیرم و تو تضمین کن بهشت فردوس به من میدی!!!
بنظرتون خدا به بندهاش میگه، چی شد انقدر پررو شدی؟!؟
 
÷ دلم میخواد خدا ذهنم رو باز کنه و نفوذ کلامم رو زیاد
 
#موقت_تاهروقت_حس_کنم_هزیان_گفتم
اعصابم به شدت خورده!
مردک احمق بلوری................دیگه داره امر و نهی می کنه خنگ
به من میگه این کارو بکن .اون کارو بکن!
گاو
اون دخترک پررو هم اومده و دراوج پررویی هی حرف می زنه با صدای بلند و روی اعصاب من میره
درحال حاضر کمی سکوت دارم
ولی نابودم و خسته
کارهای خودم هم به شدت عقبه دکتر هاشم هم اومد و یه سری زد.چقدر دوست داشتنیه این....
باید کمی آروم بشم....
رورو امروز نیومد.به خاطر برادرش
امروز فهمیدم خنجری یه بار توی مدرکش تقلب کرده!
یعنی همچین مارمولکیه
آبجی دو روز بینی‌شو عمل کرده ،صبح پیشش بودم از اونجا اومدم شرکت و بعد از تایم کاری رفتم پیشش و شب هم پیشش موندم فردا صبحش اومدم شرکت و و بعد هم رفتم خونه خودمون 
شب با هم دعوامون شد ،میگه یه ذره بهت رو بدم پررو میشی ؛گفتم نبودی محبت کنم بهت .جنبه نداری!!!
حالا بگو محبتش چی بوده،عصر رو کاناپه خوابیده بود گفتم بیا پیش ما بخواب (محبت رو داشته باش خدا وکیلی!) 
ملت کادو میخرن ،گل میخرن ،این جای خوابشو عوض میکنه من جنبه ندارم :))
اگر از پررو‌ بودن ما بپرسید، دلیلش بزرگ شدن با عمو و دایی اردیبهشتی‌ طلبکاری مثل خودم است که همچین پیامک‌هایی می‌فرستند:
”مسواک وکمی سیب زمینی و پیاز آماده کن برای رمضان و مثل بچه آدم نزد ما بیا‌. کتاب بدایه را هم بخر که بهت فلسفه یاد بدهم.“
-متاسفم! دیگر این واقعیت غم‌انگیز را بپذیرید؛ امسال از مریدان خود دور خواهم بود. 
+گاهی آدم‌ها هرچقدر خشن‌تر، احساساتی‌تر
کلا مملکت خیلی وقته بی صاحاب شده و معلوم نیس مسئولان محترم کجا هستند
یکی از بخشهایی هم که کلا بی صاحابه موسسات آموزشی آزاد هستند
نه به مدارس دولتی و غیر دولتی که همش شاکی هستند که نظارت خیییلی بیش از حد هست
و نه به این موسسات که مجوز می گیرند و هر طور دلشون میخواد تبلیغ میکنند
هم در حوزه فعالیت هاشون که تقریبا هر کار با ربط و بی ربطی که به پول نزدیکشون کنه انجام میدن و کسی هم نیس نظارتی داشته باشه و هم در زمینه تبلیغاتشون در سطح شهر و عناوین جعل
از کشتن مردم توی آبان ناراحتیم. 
از ترور شهید سلیمانی ناراحتیم. 
از سوء استفاده‌ی سیاسیون از جسد شهید روی زمین مونده ناراحتیم.  
از سوء استفاده از اسم شهید برای مظلوم نمایی رژیم برای انتخابات ناراحتیم. 
از شیربرنج بودن مسئولین و پررو شدن امریکا در حدی که اولین بار توی تاریخ علنا جلوی مردم ایران قرار گرفته ناراحتیم. 
از کشته شدن مردم کرمان توی تشییع ناراحتیم. 
از بی تفاوتی بی‌وطن‌ها و خوشحالی دشمن‌ها از حادثه کرمان ناراحتیم
خدایا، چرا ما
میدونم زیادی لوسم ولی این پسره هم خیلی بی ادبه... وقتی باهاش حرف
نمیزنم اینم کسی تو اورژانس نیس میاد به من میچسبه میگه امروز گرفته ای :/
منم هر سری یه جوری می پیچونمش...
بعد امروز داشت از خوش کشیکیش میگف
منم گفتم امروز احتمالا خیلیم تو بخش کارت دارند که تو نتونی بخوابی...
بعد میگه اگه اینجوری بشه زنگ میزنم بهت فحش میدم :/ من همینجوری مونده
بودم
+فک کنم تو مخش اصلا مدار های تفاوت رفتار بین هم جنس و جنس مخالف شکل نگرفته.
++ فک کن :| چقدر بی تربیت و پرر
می‌خوام برم امام رضا! خیلی وقته نرفتم. دلم تنگ شده. تازه کلّی تشکّر هم بدهکارم. و کلّی چیز جدید باید بخوام. :-پررو
نمی‌دونم... یه روندی تو زندگی‌م دارم. هر چند ماه یه بار برم پیش امام رضا. و این روزهایی که می‌رم اون جا واقعن شارژم می‌کنن. نمی‌دونم چرا... نمی‌دونم چی داره... ولی می‌دونم یه چیز خوبی داره که حسابی دلم براش تنگ شده. :د
شاید به جز ضامن آهو، ضامن آدم‌های گم‌شده هم باشه. دستشون رو بگیره ببره برسونه به خونه‌شون. :د
 
چرا بعضی‌ها به مشهد
یجای کار میلنگه!
اذیت کنندس...
 خیلی زیاد!
یا من خیلی خیلی دارم از حق خودم میگذرم و مراعات بقیه رو میکنم..که فکر میکنم اینطوری نباشه و هر کسی باید اینجا تو محیط عمومی رعایت کته!
یا بقیه واقعا شور مراعت نکردن و پررو گی رو در اوردن!
ببین جلوی منو نگیرین میرم دعوا
بزرگ شدین بابا اه
متن آهنگ میثم ابراهیمی روشن کن
روشن کن شمع هارو بیا برام جمع کن من خرابو بیا رومو کم کن
دیگه به هر حال من پررو میخوامت …
تو قلبت یه ریزه برام جا وا کن همون گوشه کنارا یه نگاه کن
تهش این دیوونه یه جوری میاد بهت
برای دانلود آهنگ اینجا کلیک کنید
استاد من توی ایران، و بقیه استادای ایران
و استادم توی المان
از صبح تا شب
و از شب تا صبح
پشت سر امریکا غیبت میکردن.
همه ش میگفتن امریکا جای بدیه
همه ادماش بدن
پر از تبعیض هست
پر از بچه پررو هست
خوب نیستن
بی سوادن
اهل غلو هستن
 
الانا میفهمم چرا اینکارو میکردن.
 
وقتی یه کسی یه چیزی از تو خیلی بهتره
دستت بهش نمیرسه
و کلا باید بی خیال شی
و هیچ جوری اون کوالیتی رو نداری (انگار من بیام پشت سر اما استون و امی ادامز و جیمی پرسلی حرف بزنم و بگم هیکل و قیاف
توی اتاق خواب  خونه لعنتیش دراز کشیدم در رو هم قفل کردم و دارم فکر میکنم چطور در عرض یک ساعت دعوای به این بزرگی کردیم! 
از حرفاش دلم گرفته
ناامیدم کردی صبا! 
 
تو بخاطر موقعیتم زنم شدی! 
 
تو خیلی بی فرهنگی صبا! 
 
تو درک نمیکنی شوهر داشتن یعنی چی صبا! 
 
مادامی که اخلاقتو درست نکنی حرفی واست ندارم صبا! 
 
پشیمونم که باهات ازدواج کردمصبا! 
 
اصلا منم ازت متنفرم پسره پررو لوس ! من میدونم مردم تا میبیننت تو دلشون میگن چقدر اقا! چقدر باشخصیت! من می د
اگر وکیل میشدم، در بهترین و شریف ترین حالت ممکن میتونستم مدافع حقوق آدم هایی بشم که زبان دفاع کردن از خودشون رو ندارن. آدم هایی که حتی گاهی زبان اعتراض هم ندارن. یعنی بگردم افرادی رو پیدا کنم که حقشون و شأنشون زندگی ای که دارن نیست، ولی اینو نمیدونن؛ و بعد از اینکه بهشون یادآوری کردم نباید حقوقشون رو بر خودشون حرام بدونن، بهشون کمک کنم.
نه برای اینکه قهرمان مظلومین بشم! این کارو بیشتر به این خاطر انجام میدادم که «بچه پررو»*هایی که فکر میکنن
دلم برای دستانت تنگ شده، 
برای شیوه‌ی قلم به دست گرفتن‌ات،
برای شعر از بر خواند‌ن‌ات، 
برای ابرو بالا انداختن‌ات به وقت حظ، 
برای آن‌وقت‌ها که به داشتن ما پز می‌دادی، 
برای اغراق شیرینت وقتی از ما سه تا تعریف می‌کردی، 
برای قد بلندت، برای شانه‌هایت،
برای قدم‌های سریعت، 
برای نگاه عاشقانه‌ات وقتی قرمز می‌پوشیدم، 
برای سلام‌های بلندت، 
برای حظی که از شنیدن صدای مرضیه می‌بردی، 
برای هدیه‌ی ناغافل خریدن‌هایت برای مامان،
برای یک
عید فطر، آخر ساعت کاری:
آقای صادقی میخواست از در بره بیرون. جلوش ایستادم و چارچوب در رو پوشش دادم.
سینه سپر کردم و گفتم: عیدی بده! من عیدی میخوام.
صادقی- به من چه که عیدی میخوای! نمیدم.
- نمیذارم بری تا عیدی ندی من عیدی میخوام.
خلاصه به زور 5 هزارتومن عیدی ازش گرفتم.! :)
********
برگشتم توی بخش. جلال داشت آماده میشد که بره. خیلی هم عجله داشت. سوئیچش رو میز بود. برداشتمش.
- جلال، عیدی بده!
جلال- برو ببینم بچه پررو!
- باید بدی وگرنه نمیذارم بری.
سوئیچشو گرفتم ت
آیا تابحال سکس یه خرگوش بچه پررو رو از نزدیک دیدین؟
شده خرگوش بیاد ترتیب شما رو بده و وقتی شما میگین نه، بره ترتیب بقیه رو بده بی تربیت؟!
 
اینها رو گوگل کنین تا دستتون بیاد دنیا دست کیه. یعنی توی یوتیوب سرچ کنین.
 
bunny having sex 3some
bunny fuckin' human
bunny fuckin' fingers
 
آیا میدانستید که خرگوش های گروپ سکس دارن و من نداشتم؟! 
 
آیا میدانستید که خرگوش با بادکنک سکس میکنه؟!
 
آیا میدانستید که خرگوش یه جاندار دائم التحریکه و مغزش به کمرش وصله؟!
همه اینها رو از زندگی
دیشب خواب خانم اُ رو دیدم معلم ادبیات فارسی اول و دوم دبیرستان . خانم اُ هیکل بسیار درشتی داشتن و قد 170 و بسیار رعب و وحشت ایجاد میکردن موقع درس پرسیدن و موقعی هم که کامل درس رو بلد بودی میگفتن برو بشین ولی پررو نشو خلاصه که اسم خانم اُ همواره برای من با رعب و وحشت همراه بود . دیشب خواب دیدم که امتحان ادبیات داریم ولی انتهای امتحان 5 نمره از آناتومی سوال دادن منم هرچی میگفتم خانم شما آناتومی از کجا بلدین می‌گفتن من دانشجوی پزشکی بودم انصراف داد
رفتم که سردرگمی و بیقراری تموم شه. رفتم که بگه بابا من حالم از تو یکی به هم میخوره اصلا...
میگم بگو ازت خوشم نمیاد که برم. 
میگه این و بگم درست نیست بار منفی داره.
میگم اینجوری نشد که اومده بودم این و بگی.
میگه ببخشید اونی که میخواستی رو نگفتم. 
و میره... و میفهمم درست که نشد هیچ، خراب ترم شده.
ولی یه دختر پررو اینجاست که بعد رفتنش همون جایی که هست دراز میکشه، آهنگ گوش میده، میخنده و پشیمون نمیشه :)))
نتونستم هرچی تو دلمه بگم و به قول موراکامی به "بیما
خیلی ها به صحبت های فاطمه معتمد آریا واکنش نشان دادند. اکثر واکنش ها هم تهاجمی بود. واقعا من دوست دارم از همه شان بپرسم که واقعا شما بعد از شنیدن صحبت های معتمدآریا فقط عصبانی شدید؟! صحبت های معتمدآریا از جنس صحبت های یک معترض آن هم از نوع پررویش بود. وقتی اعتراض به سمت پررویی می‌رود آدمیزاد اول متعجب می‌شود، مثل همه مان بعد از شنیدن حرفهای معتمدآریا؛ و بعدتر احساسات دیگر مثل عصبانیت به آن اضافه می‌شود. ولی اشکال اینجاست که همه فقط با حس عصب
رفتم که سردرگمی و بیقراری تموم شه. رفتم که بگه بابا من حالم از تو یکی به هم میخوره اصلا...
میگم بگو ازت خوشم نمیاد که برم. 
میگه این و بگم درست نیست بار منفی داره. به نظرم ما باهم مچ نیستیم. 
میگم میدونم ولی با این حال باز از سرم نپرید.
میگم اینجوری نشد که اومده بودم اون و بگی.
میگه ببخشید اونی که میخواستی رو نگفتم.
و میره... و میفهمم درست که نشد هیچ، خراب ترم شده.
ولی یه دختر پررو اینجاست که بعد رفتنش همون جایی که هست دراز میکشه، آهنگ گوش میده، میخند
بادی شدید در پایگاه به وزش امد و شروع به جمع اوری گرد و خاک کرد. همه لحظه ای به هم نگاه کردند. 
گردو خاک امیخته با باد بالاخره در یک جا ثابت شد و شروع به چرخیدن کرد. از میان ان گردباد،مردی پدیدار شد.
واکنش جادوگران قابل پیش بینی بود. عده ای به زیر میز پناه بردند و عده ای نیروهای جادوییشان را فرا خواندند،ادام نیز یکی از انها بود.
دیوید ناگهان جلو رفت و گفت:
_همگی اروم باشین،این کاله.
مرد که به نظر میرسید کمی ازرده شده باشد گفت:
_استاد کال!
به هر حال،
رفتم که سردرگمی و بیقراری تموم شه. رفتم که بگه بابا من حالم از تو یکی به هم میخوره اصلا...
میگم بگو ازت خوشم نمیاد که برم. 
میگه این و بگم درست نیست بار منفی داره. به نظرم ما باهم مچ نیستیم. 
میگم میدونم ولی با این حال باز از سرم نپرید.
میگم اینجوری نشد که اومده بودم اون و بگی.
میگه ببخشید اونی که میخواستی رو نگفتم.
و میره... و میفهمم درست که نشد هیچ، خراب ترم شده.
ولی یه دختر پررو اینجاست که بعد رفتنش همون جایی که هست دراز میکشه، آهنگ گوش میده، میخند
فکر کنم
که اونهایی که الان سن های بالاتر دارن
 
مثلا بالای پنجاه سال
 
کلا با قضیه فمینیزم و اینکه زن میتونه شکایت کنه و بدبختت کنه و... اصلا اشنایی ندارن.
 
برای همین سر به سر دخترا میذارن و بچه پررو بازی درمیارن و قلدری میکنن.
 
نسل جدید، یعنی زیر چهل سال رو،
اینقدر قانون ترسونده،
 
که از ترسشون به هیچ دختری نزدیک نمیشن.
 
نمیگم این خوبه یا اون خوبه،
 
نه به این شوری شور که نسل جدید اینقدر وحشت دارن
 
نه به اون بی نمکی که مردهای بالای پنجاه سال ر
ساز و کار مغز یه سری انسان‌ها رو نمی‌فهمم. به شدت سعی می‌کنما ولی در مخیله‌ام نمی‌گنجه طرز برخوردی که دارن. مثلا نمی‌فهمم دان وقتی برنامه‌ی بیرون رفتنمون کنسل میشه و طی چهل دیقه‌ی گذشته داشته منو دلداری می‌داده چجوری یهو عصبانی میشه و داد می‌کشه سرم. یا نمی‌فهمم ممد چجوری وقتی می‌دونه ازش ناراحتم استوری اینستا رو سین می‌کنه و می‌ره. یا نمی‌فهمم غریبه‌ها چجوری میتونن اینقدر پررو باشن و تو اتوبوس به پهن‌ترین حالت ممکن بشینن. یا است
اوج وقاحت و گستاخی بعضی ها اونجایی نشون داده می شه که توی دعوا بصورت یک طرفه هرچی از دهن کثیف شون در میاد و لایق خودشونه به منتقدین ، مخالفان و دریک کلام دژمنان میزنن ، و طرف مقابل رو وادار به سکوت میکنند که هیچ ، بعدش ادعای مظلومیت هم میکنن  و میگن دژمناااان باید عذر خواهی کنن تا ما کوتاه بیایم   
آدم اصلا از بهت لال میشه نمیدونه اسم اینارو چی بذاره که درخور باشه !!!
وبلاگ زدن یکطرفه ، به یک دختر بی گناه میگه موذی مارموز مارمولک آب زیرکاه آش
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
 
حالا تو هی بیا بگو مردها پررو میشوند من می گویم، زن اگر زن باشد، باید بشود روی عاشقیش حساب کرد.. که باید عاشقی کردن بلد باشد.. که جا نزند، جا نماند، جا نگذارد  که بداند، مرد هم آدم است دیگر.. گاهی باید لوسش کرد.. گاهی باید نازش را کشید.. و گاهی باید به پایش صبر کرد.. حتی من میگویم زن اگر زن باشد، از دوستت دارم گفتن نمی ترسد.. تو میگویی خوش به حال زنی که عاشق مردی نباشد، بگذار دنبالت بدوند، و من نمیفهمم این که ازش حرف میزنی، زندگی است یا مسابقه اسب
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی روشن کن
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * روشن کن * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , میثم ابراهیمی باشید.
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Meysam Ebrahimi called Roshan Kon With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه میثم ابراهیمی به نام روشن کن
روشن کن شمع هارو بیا برام جمع کن من خرابو بیا رومو کم کندیگه به هر حال من پررو میخوامتتو قلبت یه ریزه برا
خدایی شما اصلا تصورش رو هم میکنین که مرد هفتاد و خورده ای ساله احساس داشته باشه، عطش!! عطش جنسی داشته باشه!
 
خدا وکیلی اصلا باورتون میشه؟!
 
من فکر میکردم مردها نهایتا دیگه ته تهش توی 55 همه هوس ها و خیالات و علایق جنسی شون میمیره و تموم میشه!
 
یارو 76 سالشه!
 
نیست ایرانیا و مهاجرا به اینها رو دادن از اول، و همین 80 ساله رو ترجیح میدن به پسرای ناز و ترگل ایرانی،
اینا پررو شدن. وقتی اینا رو اولین بار میشون سر جاشون، قشنگ دوزاریشون میفته که همه این ش
وقتی مشکلاتم خیلی زیاد میشه یه چی یادم میفته... 
خیلی ازت دور شدم...
یاد هفت سال پیش افتادم... شبی که مشکلات خیلی بهم فشار اورد و اون کار احمقانه رو انجام دادم تگر لطف تو نبود الان تو برزخ بودم و پوستم کنده شده بود
نذار اون تصمیم احمقانه به مغزم خطور کنه 
من و بغل کن... 
کتاب قشنگت و تو دستم میگیرم و حرفات و میشنوم... 
تو هم حرفای من و میشنوی؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
تحبس الدعا شدم... 
خودت میدونی پوستم کنده شد تا پیدات کنم تا عاشقت بشم تا
1. + اون دختره رو...
- خب؟
+ خب و زهرمار
- موهاش قشنگه
+ بیشتر دقت کن
- چشماش؟
+ اسکلی؟
- اسکلم؟ :(
+ بابا داره سیب زمینی سرخ کرده میخوره *____*
- خب؟
+ بریم بکشیمش سیب زمینیاشو برداریم؟
 
چند لحظه بعد:
[فرو رفتن چنگال در قلبِ چِش قشنگ و پاچِشِ خون به دوربین]
+ یاسر یاسر احمد؟
- احمد به گوشم...
+ عملیات موفقیت آمیز انجام شد. 
- احمد احمد یاسر؟
+ یاسر به گوشم...
- حاجی دبه نکنیا... سیب زمینیا نصف نصفن.
 
 
2. عاشقتونم که با قطع نت، به وبلاگ و وبلاگ نویسی روی اوردین. لعنتی
امروز سربازای جدید رو پذیرش کردیم، قرار بود همشون زیر دیپلم باشند که خداروشکر کنسل شد و همش 3 تا زیر دیپلم داشتیم و بقیه دیپلم،میگن ارتش لحظه ای هستش یعنی همینبچه های خوبی به نظر میرسیدن تا ببینیم توی کار چی پیش میاد
ولی خب نمیدونم من خیلی عقب مونده هستم یا من دارم اشتباه میکنماینقدر که حرف های رکیک شده مث نقل و نبات بین همه که ادم بعضی وقتا فک میکنه مشکل از خودشه که خط قرمزش این چیزاس
پسره گنده یه جمله رکیک استفاده کرد و همه زدن زیر خندهگفتم
الان نه حالم بده
نه حسم خرابه
نه افسردگی دارم
نه در گیر مشکل خاصی هستم
 
خیلی منطقی و اروم دارم به این فکر میکنم که من چقدر با یک سری رفتار ثابت اشتباه ادم هایی زیادی رو ناامید کنم
 
ندادن محدودیت بهشون در رفتار با خودم
نذاشتن محدودیت برای خودم در رفتار باهاشون
دست پایین گرفتن خودم و عملا پایین اوردن خودم
 
توی این سه رفتار، سومی رو به مرور کم و کمتر کردم
اما دوتای اول به قوت خودش باقیه متاسفانه
 
 
توی مهمترین ارتباط هایی که دارم (داداشم، همسر
بچه ها همین الان خبر رسید که دو روز میرم ویکتوریا!
 
لااااااااااااووووووووووووووووووووووووو یوووووووووووو آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاالللللللللللللللللللل
 
ماها، یعنی ماها ادمایی که پیر درون رو نداریم و زندگی رو خیلی سخت نمیگیریم،
معمولا ادمهای بساز و صبوری هستیم
 
و ما شاید بگم تنها گروهی هستیم که این افراد متکبر و جدی رو تحمل میکنیم،
یعنی صبر میکنیم
صبوری میکنیم
ایزی گوئینگ هستیم
سخت نمیگیریم
 
ولی وقتی به یه جایی میرسیم که از توهین ه
ف هف هش ده تا استوری گذاشت واسه تبریک تولدم از گندکاریا و خیره بازیام :/
ولی خب درکل با نمک بود خوشم اومد
 
استاد استوری گذاشت و ل و گلگلی هم پست گذاشتن اونا آبرومندانه بود باز
 
قلی دو صفحه متن تبریک برام نوشته
قشنگ نود و نه درصدش رو رید بهم :/
گفتم شب تولدم کظم غیظ میکنم نادیده میگیرم ولی بعدا حالتو می گیرم
فقط کم مونده بود تهش یه آرزوی مرگ کنه برام :/
 
یکی دیگه از بچه هام استوری گذاشته بود اونم باز با .. نمک بازی قشششنگ رید بهم و ابرو بری کرد
 
و ا
ببین یعنی میخوام بگم ترسناکه. میدونی ترسناکه یکی انقدر با همه ی زوایای شخصیتت آشنا باشه. و وقتی وحشتناک تر میشه که با این آدمم زیادی راحت باشی؛ درحدی که فکر کنی داری تو مغزت حرف میزنی. درحدی که "با خودت که تعارف نداری." و  بعد فکر میکنی؛ اگه هی ببینیش قراره چقدر ترسناک بشه؟ اون موقع حتی میمیک صورتتم یاد میگیره. اون موقع دیگه هیچیو نمیتونی قایم کنی و دستت تا ابد تو هرزمینه ای براش روئه. خدایا، میخوای چیکار کنی؟
نمیدونم میخوام چیکار کنم. چون هیچ
(مجاهدین) آن قدر پررو بودند که از موضع قدرت برخورد می کردند، به شورای انقلاب می رفتند، آقایان را می دیدند و حقشان را می خواستند. به غیر از آقای خمینی، مطهری ، ربانی شیرازی، بقیه نظر موافق و همکاری با اینها داشتند. البته مخالفت ربانی شیرازی به درگیری های داخل زندان و جنبه های شخصی باز می گشت. طالقانی هم که اصلا طرفدار آنها بود و معتقد بود که حتی مارکسیستها هم باید سهمی از حکومت داشته باشند.    
 
خاطرات عزت شاهی
‏پنج شنبم؛ پنج شنبه خوبی نبود اما خوبش کردم!
استاد دعوام کرد و گفت که دیگه مثل قبل نیستی و سمج بودنت رو از دست دادی. دو سه تا ضربه محکم زد به پشتم و بهم گفت برو بیرون. اون لحظه اصلا متوجه نمیشدم که واسه چی آخه؟! چرا میزنه و چرا داد و بیداد آخه. لباسام رو جمع کردم و از باشگاه زدم بیرون. هوا سرد بود، ده دقیقه ای رو روی سکوی جلوی باشگاه نشستم و فقط به یه چی فکر میکردم؛ استادمون همیشه بهمون میگه تو ورزش باس پررو باشی! و هیچ وقت دست بردار نباشی. تو این فک
با هم در فضای مجازی آشنا شده بودند.
پسر سر صحبت را باز کرد و از دختر خواست بیشتر خودش رو معرفی کنه. از قضا هردوی آونها همشهری بودن.
روزها از پی هم سپری شد و چه شبهایی که تا خود صبح با هم حرف میزدن و چت میکردن و روزا با چشای پف کرده به سراغ کارشون میرفتن و دوباره استراحت نکرده مدام سرشون تو گوشی بود که نکته لحظه ای از حال هم بی خبر باشن و دلتنگ هم بشن.
پسر دانشجو بود و دختر سرکار می رفت‌. 
دو هفته ای از دوستیشون میگذشت که پسر درخواست کرد که همو حضوری
با صبا یک ماهه حرف نزدم(بنویسیم قهریم برای دو نفر آدم27 ساله درست نیست)من با کسی معمولا قهر نمی کنم اما این مدت تنش بین من و صبا خیلی زیاده بوده.مشکل من این بوده که همیش من حرف زدم ؛ من شروع کننده بودم؛ من دلیل آوردم و همه اینها من خسته کرده.تو ذهنم هیچ حرفی برای زدن بهش ندارم بعد به خودم میگم من آدم این مدل رفتار نیستمو معمولا وقتی مشکلی دارم سعی میکنم حلش کنم با حرف زدن اما اینبار دو تا چیز مانعم می شه : اولیش دلیل پشت مثلا قهر صباست؛ اینکه حس می
یا رب
 
امروز داشتیم با هم یه پازل سه بعدی هواپیما رو سر هم می کردیم. یه قطعه رو گذاشتم کنار راهنمای پازل و گفتم به نظرت کجا باید نصب شه؟ بدون اینکه سرش رو بالا بیاره و همونجور که توی قطعه ها دنبال چیزی می گشت گفت: "بابا تمرکز کن! فقط تمرکز کن" :))))
 
:::
تو فرم اولیه ثبت نام پرسیده بود: " با فرزندتون بیشترین تنش رو در چه زمینه ای دارید؟" پاسخ کلی بدرد نمی خورد و پاسخ خیلی جزئی هم همینجور. رها کردم و بقیه رو جواب دادم. آخر سر دوباره برگشتم به این سوال. چن
یا رب
 
امروز داشتیم با هم یه پازل سه بعدی هواپیما رو سر هم می کردیم. یه قطعه رو گذاشتم کنار راهنمای پازل و گفتم به نظرت کجا باید نصب شه؟ بدون اینکه سرش رو بالا بیاره و همونجور که توی قطعه ها دنبال چیزی می گشت گفت: "بابا تمرکز کن! فقط تمرکز کن" :))))
 
:::
تو فرم اولیه ثبت نام پرسیده بود: " با فرزندتون بیشترین تنش رو در چه زمینه ای دارید؟" پاسخ کلی بدرد نمی خورد و پاسخ خیلی جزئی هم همینجور. رها کردم و بقیه رو جواب دادم. آخر سر دوباره برگشتم به این سوال. چن
نمیگم خیلی زندگی آنچنانی و پر زرق و برقی داشتیم! اتفاقا خیلی هم معمولی بودیم شاید یه وقتا زیر معمولی حتی..
اما چیزی که یاد گرفتیم این بوده که هیچ وقت فخر نفروشیم. هیچ وقت کمبود های ادمارو ب روشون نزنیم. و حتی بالاتر ازون در مواجهه با افرادی که سطح زندگی پایینتری از ما دارن طوری رفتار کنیم که فکر کنن فاصله ای بینمون نیست ک۶ نکنه یوقتی یکی ته دلش آه بکشه..
نمیدونم این شیوه و این کار چقدر درست بوده؟! یا اصلا نبوده..؟! اما جوابی که خیلی وقتا گرفتیم در
- خواهر پرژین یکی از بهترین وبلاگ نویس هایی که میشناسم فوت شدن، براشون از صمیم قلب آرزوی صبر میکنم. از وقتی وبلاگشون رو باز کردم و اون مطلب رو دیدم تا همین الان تو شوک هستم. امیدوارم اون دو تا بجه ی نازنینش آسیب نبینن و در آرامش بزرگ بشن با اینکه سخته.
- مزخرف تر از سندروم پیش از قاعدگی نداریم و نخواهیم داشت، فرشته مقرب الهی هم که باشی در این دوران میشی سگ پاچه بگیر.
- برانکو گفته از چند ماه پیش با الاهلی مذاکره کرده بودم، چند ماه پیشش هم میشه همو
TM Bax
Lazemami
#TMBax
تورو دیدم زدم قید سارا مونا و هنا
قید همه دخترا 
محو تو امشب فنام
روانیتم من الان
تورو دیدم زدم قید ساناز نیلو و رعنا
قید همه دخترا
محو تو امشب فنام
روانیتم من الان
Ola mami
لازممی
دورم پره
ولی لازممی
Ola mami 
لازممی 
لازممی
مهم نیست، چیتم و کیتم من
تورو دیدم و الان روانیتم من
مهم نیست، چیتم و کیتم من
تورو دیدم و الان روانیتم من
همه نگاهت میکنن یواشکی
وقتی حواست نی
من که پررو ام روی تو زومم
انگار واسه منی
پ نه پ لعنتی بدن و ساختی تو واسه
 
نام سایت اینستاگرام / تلگرام مدیر اینستاگرام مدیر
ایران ایکس بت * – مجله بخت و اقبال 
بنفیت 50K / 7K داوود غفاری 2.1M
تاک تیک 12K / 11K – –
حضرات 49.2K / 6.6K پویان مختاری 2M
بت باز کلاب 5.1K / 1.8K گروه بنفیت –
313 بت 44.9K پوریا عرب 200K
لاتی بت 59.2K محمد کاظم تاش 966K
پی اس 11 1K پیام صادقیان 1.1M
کنزو 21K – –
لایو بت 90 19.7K داوود غفاری 1.3M
شیخ بت 13.3K / 1.6K حسین قبادی
متین جمالی 169K
301K
ناز بت – پدرام مختاری
نازنین 151K
410K
تهران 120 – نازنین 410K
فیت بت 10K / 12K پوتک و امیر خلوت 1M
دیابت 10.5K کو
سریال ترکی سیب ممنوعه با دوبله فارسی
 
دوبله فارسی قسمت( ۲۱ )اضافه شد

اسم سریال:سیب ممنوعه__YASAK ELMA___
سال انتشار : 2018
ژانر : درام عاشقانه
محصول : ترکیه
زبان :دوبله فارسی
امتیاز  :  5.5 از ۱۰
کیفیت: 144p__240p__360p__480p
بازیگران :  Talat Bulut Eda Ece Sevval Sam Kivanc Kasabali

زینب و ییلدیز (ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون،
قبل‌نوشت: عذر می‌خوام که پاسخ کامنت‌ها هربار یک‌هفته طول می‌کشه. چون ایام امتحاناته و من اصلاً به هیچ علتی پای لپ‌تاپ نمیام مگر رزقِ این پنجشنبه شب‌ها. این یکی دوهفته اینجوریه. بعدش بچه‌ی خوبی می‌شم. :)

گام سوم
هفته‌ی اول، یک بچه‌ی یتیم بی‌نوا بودید که بعد از سال‌ها گم‌گشتگی، آدرس مهربان‌ترین بابای جهان را پیدا کرده و رفته دم در خانه‌اش. در را زده و قربان صدقه می‌رود. هفته‌ی دوم، با یک لبخند بزرگ شما را پذیرفت و وقتی با خجالت زل زدی
سریال ترکی سیب ممنوعه با دوبله فارسی
 
دوبله فارسی قسمت( 178 )داخل کانال اضافه شد 

اسم سریال:سیب ممنوعه__YASAK ELMA___
سال انتشار : 2018
ژانر : درام عاشقانه
محصول : ترکیه
زبان :دوبله فارسی
امتیاز  :  5.5 از ۱۰
کیفیت: 144p__240p__360p__480p
بازیگران :  Talat Bulut Eda Ece Sevval Sam Kivanc Kasabali

زینب و ییلدیز (ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،ه
از اون وقتاست که همینجوری الکی و بی دلیل نصف شبی دلم گرفته☹
نمیدونم چرا...
دو سه ساعت اخلاقای رو اعصاب اطرافیانم هی تو ذهنم خود به خود مرور میشن.
بعد از دستشون عصبانی میشم...
بعدم دلم میگیره...
م م ب_اخه بی شعور، تو غلط میکنی پشت سر مامان گل من پیش من بدگویی میکنی! حیف که بزرگتری وگرنه همینو میگفتم و یکیم میزدم تو گوشت... گاو
پ_واقعا واست متاسفم که تو قرن ۲۱ام هنوز میخوای مثل عهد قاجار پسر داشته باشی که نسلتو حفظ کنی! انگار پلنگ مازندرانی! چقد زنت با
خب فهمیدم که من نسخه نصفه نیمه رو گرفته بودم و درواقع کتاب حدود 1400 صفحه هستش و خوشبختانه نسخه کامل هم سریع پیدا شد :/ کاش از خدا یه چی دیگه می خواستم... از صبح همه به خونمون حمله کردن و مهمون داشتیم، عصر هم بلای خانمان سوز سرمون نازل شد و خاله م با نوه ش اومد خونمون. نوه ش یه بچه سوسول و پررو و تقریبا وحشیه. خاله من انتظار داره که همه دنیا دست نگه دارن و از این موجود ظریف و شکننده مراقبت کنند. درسته که بچه هستن ولی این مورد حتی طاقت یک لحظه بدون باری
راستی من یه نکته جدید رو هم متوجه شدم (هم سر کارمون یکی ازینا داریم هم خواهرم تا حدی این شکلیه و هم اینکه صابخونه قبلیم این شکلی بود و اینکه خیلی ازین موارد دیدم)
 
اینکه این ها به خودشون اجازه میدن درباره همه چیز و همه کس نظر بدن، یه جورایی rude هستن و پررو.
در ثانی خیلی زیاد این نظر دادن رو با توهین مخلوط میکنن.
یعنی میبینی طرف اومده میگه وای تو وقتی حرف کار میکنی بیخودی و الکی خیلی دقت میکنی. یا تو خیلی زیاد تمیز هستی و این بد هست. 
یا میبینی پشت
این روزها بیش از هر موقع حرف دارم و از همیشه ساکت‌ترم. هیچ‌کس را ندارم برایش حرف بزنم. فقط این‌جا را دارم برای نوشتن، با خوانندگانی که از دست کلافگی‌نویسی‌های من خسته شده‌اند و دم نمی‌زنند.
نمی‌دانم کجای راه را اشتباه رفته‌ام که هیچ‌کس برایم نمانده. قبول دارم خودم کمتر کسی را به خلوتم راه می‌دهم، اما با چیزهایی که ازشان دیدم حق دارم بهشان اعتماد نداشته‌باشم. اما این حق هیچ‌کس نیست که گوشه‌ای غریب‌افتاده بماند و برای کسی اهمیت نداشت
این روزها بیش از هر موقع حرف دارم و از همیشه ساکت‌ترم. هیچ‌کس را ندارم برایش حرف بزنم. فقط این‌جا را دارم برای نوشتن، با خوانندگانی که از دست کلافگی‌نویسی‌های من خسته شده‌اند و دم نمی‌زنند.
نمی‌دانم کجای راه را اشتباه رفته‌ام که هیچ‌کس برایم نمانده. قبول دارم خودم کمتر کسی را به خلوتم راه می‌دهم، اما با چیزهایی که ازشان دیدم حق دارم بهشان اعتماد نداشته‌باشم. اما این حق هیچ‌کس نیست که گوشه‌ای غریب‌افتاده بماند و برای کسی اهمیت نداشت
هر جامعه ای نقاط قوت و ضعفی داره.
توی جامعه ایران
یه مسئله ای که من میتونم بهش خرده بگیرم
علاوه بر مردسالاری که توی بعضی خانواده ها حاکم هست (باید این خانواده ها دختر داشته باشن تا اینو درک کنن)
مسئله بعدی نگاه به مادر خانواده هست.
با مادر خانواده مثل یه آدم معمولی رفتار نمیشه.
فکر میکنن چون مادر هست (مخصوصا پسرها) و توی موضع ضعف هست و باید ازش محافظت بشه،
پس خیلی وقتها حرفاش حجت هست و حرفاش به حرفای بقیه اعضای خانواده و حتی همسرشون رجحان داره.
ح
یه وقتایی باید پیاماشو سین نکنی ،اسمساشو دیر جواب بدی ،زنگ هاشو جواب ندی تا دوباره زنگ بزنه نباید همیشه هر جا گفت بری ،باید گاهی هم کلاس بذاری که کار داری ،باشگاه داری ،درس داری ،مهمونی دعوتی خلاصه ازین حرفا ،این کارا واسه ادامه رابطه لازمه تا دلشو نزنی ،باید این حس به مردت بدی که  واسه بدست آوردن عشقت  تلاش کنه ،بدونه که دم دستی و هر جایی نیستی ،بفهمه که زندگیت روی اصول میچرخه نه اینکه صیح تا شب سرت تو گوشیته و منتظر شوهری!!! 
رفتی خونه مادر
1. اینقدری اتفاقات داره میافته امسال که فشار و استرس کنکور در برابرش هیچه :/
2. بیاید وسط این بلبشو استرس الکی به ملت اللخصوص یه کنکوری بدبخت که کلا امسال تعطیل بوده و درساش موندن ندین. اینقدر جو ندید تروخدا :/ جمع کنید بساط انرژی منفیتونو :/ مرسی اه :| 
3. بابام قاسمی رو دیده و باهاش سلام علیک کرده‌ و فیلان. قاسمی هم گفته خیلی دختر باهوشیه و تلاش کنه حتما رتبه‌ی خوبی میاره =)) مامانم میگه بیا! الکی هی میگی من نمیتونم. :/ 
4. به‌ جایی رسیدیم که ابهت همه
بسم الله الرحمن الرحیم ./
 
 
 
من که نمیتونم از شما بنویسم ، اما میتونم برای شما بنویسم :) میتونم بنویسم که وقتی اولین بار دعوتم کردید به حرم ِ امنتون ، هیچوقت باورم نمیشد که این من باشم نصف شب ِ ۱۳ رجب رو به روی ضریحی که تا یک متری همه رو دور کردن تا دسته گلای بالای ضریح رو نو کنن ... باورم نمیشد این منم که دارم ضریح رو بدون اینکه کسی بهش چسبیده باشه از نزدیک میبینم ! . میتونم بنویسم واسه بار دوم که دعوت شدم ، حوالی اربعین بود ، که خسته بودیم و شب تا
حاجی بندر سیبیلای کلفت داره و همیشه یه تسبی تو دستش حتی زمونی که با تاکسیش موسافر جابجا میکنه البته موقع کار و رانندگی کردن آرومه ها ولی امون از وقتی پیش رفقا بره حاجی اهل مسجد نی ولی اونایی که نماز میخونن و به دین و پیغمبر احترام میزارن و دوست داره هر از گاهی هم دو رکعت نماز توبه میخونه ولی اصلا اهل مشروب نی انگار از مشروب میترسه و خوب کم پیش میاد دست رفقاش ببینه او دلش مثل ماهی تو دریا کوچیکه و زود گریه ش میگیره فقط ماه رمضون و محرم نمازاشو ک
یه وقتایی باید پیاماشو سین نکنی ،اسمساشو دیر جواب بدی ،زنگ هاشو جواب ندی تا دوباره زنگ بزنه نباید همیشه هر جا گفت بری ،باید گاهی هم کلاس بذاری که کار داری ،باشگاه داری ،درس داری ،مهمونی دعوتی خلاصه ازین حرفا ،این کارا واسه ادامه رابطه لازمه تا دلشو نزنی ،باید این حس به مردت بدی که  واسه بدست آوردن عشقت  تلاش کنه ،بدونه که دم دستی و هر جایی نیستی ،بفهمه که زندگیت روی اصول میچرخه نه اینکه صیح تا شب سرت تو گوشیته و منتظر شوهری!!! 
رفتی خونه مادر
اَدی بودی = رابطه‌ی پنهانی
اسکلیدن = پاره شدن
اُشقونج = ریواس
اُشکو زدن = لک مانده شدن
اَقُزُه = به‌قدری؛ به‌اندازه‌ای
اُکُرمَه = گریه و زاری فراوان
اَلَمبه = دراز، به بلندی تیر
اَنقَصداً یا بَراَنقَص (عن قصداً، بر عن قصد):از روی قصد؛ عمداً
اِینود = غریب رفتار
آتیشَه رِکَه = جرقهٔ آتش؛ آتیش پاره
آخوره = آبخوره، زیرزمین
آلا بینیم = زودباش!
آلا قِر قِر = زودباش دیگر / هرچیز سست و بی دوام و ظاهرفریب
آهان دیه = بله دیگه
بادیَه = کاسه؛ بشقاب
بالام جان =
میشه معامله کرد? منظورم اینه بد و وقیح و از حد خود گنده تر بازی نیست? 
البته که اگر اون کار رو بکنم فایده و اذیتش اول برا خودمه و اصولا هیچ کار ما ذره ای ضرر واسه تو نداره، اما خوب 
دلم می خواد بگم واسه تو این کار رو نمی کنم 
چون می دونم یه گوشه ش می رسه به چیزی که تو نهی کردی 
دله دیگه خدا 
ولی می بینی? ادب شده. تو ادبش کردی و منم بهش فقط توجه دادم که متوجه باش 
خودمونیم ها خیلی دوره طولانی ای بود 
دیشب همین وبلاگ رو ورق زدم و دیدم سال 95! هنوز حال دل
اگر یه روز داشتید تو خیابون قدم می‌زدید و یهو دیدید یکی با شمشیر داره میدوه سمتتون که بهِ‌تون حلمه کنه؛ فرار نکنید. خونسردی خودتون رو حفظ کنید، کفش‌تون رو در بیارید و دست‌تون کنید! سپس تی‌شرت یا حالا اگر خانم هستید شال‌تون رو بپیچید دور کفش و دست، اینجوری وقتی حمله‌کنه می‌تونید با دست‌تون دفاع کنید و آسیب نبینید. یا اصلن آقا واقعن راسته که میگن بهترین دفاع حمله‌ست! اگر سلاح دارید به‌ش حمله کنید یا اگر ندارید، تو اون خیابون ماشینی چیز
Hi
من بالاخره اومدم:/
ینی اونقدی ک بعد کنکور دهنم صاف شد قبلش نشد.
والا..
حالا ول کنین اینا رو
بزارین تعریف کنم براتون که چقد سر کنکور دهنم صاف شد:/
من کله صبح ساعت شیشو نیم پا شدم که ساعت هشت برسم قوچان
ینی بابام با سرعته بالای اون سرعتی که هی بوق میزنه اومد که من بیچاره برسم که کنکور عاااااالی مو بدم:/
حالا...
عمومیا مو که هیچی
اصن حرفشو نزنین
ریاضیمو خوب دادم
اقتصادمم خوب دادم حالا
دیگه بعدش ادبیات و عربی به پنجام نمیرسه
شایدم زیر بیس شه اصن
بجون
۱. خب البته که رتبه ی کنکور شخصیه و از قدیم گفتن هرچه رتبه بیشتر شخصی تر! ولی اگه کسی پیدا بشه که درست یک هفته مونده به کنکور، فقط یه دور سوال های سه سال قبل رو تمرین کنه و سرکار هم بره و همسن منم باشه و بعدش رتبه ی ۱۶ هزار بیاره هرگز به رتبم افتخار نخواهم کرد و پنهانش خواهم کرد و اصلا واسه همیشه کنکور رو میبوسم میذارم کنار! هنریه واسه خودش... یعنی تو نوع خودش بی سابقه س! راضی ام از خودم...۲. واسه پست قبلی عاشق اون دو نفری شدم که پستم رو پسند نکردن... ی
چراا بعضی خانم ها انقدرررر دوست دارن حرف بزنن؟؟
نمونه اش بنده...
البته چندساله که خودم رو خیلی محدود کردم
ولی بچه که بودم، از اینهایی بودم که یک ریییییییز حرف میزدم :)
قوه خیالم هم قوی بود
یه عالمه چیز هم میساختم و میگفتم.
بعد کم کم یاد گرفتم که بنویسم.
نوشتن رو که شروع کردم حرف زدنم کمتر شد.
کمتر
و کمتر...
الان به جایی رسیدم که به زور از زبونم حرف می‌کشن.
اماا...
خب این جلوی انحرافاتی رو گرفت، ولی خیلی هم خوب نبود.
چون من تنها شدم. چون روابط اجتماعی
اعتراف 1:
خب پدرم یه اینترنت هدیه برام فرستاد همینجوری 7 گیگ بود یه ماهه !
گفت میخوابم منو دوساعت دیگه بلند کن !
و من تو این دوساعت 7 گیگ رو تموم کردم !
:((
پدرم :  0_o
خواهرم :  :/
من :  :)))))))
 پ.ن : بابام سر افطار جلوی خیل عظیمی از اقوام گفت اره دخترمو میخوایم بفرستیم عصر جدید و قضیه رو گفت :/
ای خدااااااااااا پدررررررررررر :(
یعنی فقط نگاه داییم :)))

اعتراف 2 :
وقتی خواهرم داشت جلوی یه بنده خدایی که کلا دلش میخواد از من و خانواده ی من یه اتویی بگیره از میر ب
خب من این ترم یک درس کامپیوتری برداشتمبه نام ای پی . از یک جا به بعد پروژه هاشو نزدم و هیچ  غلطی نکردم براش . حذفش هم از روی حماقت نکردم . 
از طرفی اون 13 واحدی که از برق داشتمم گند زدم . به شکل ناباورانه ای میان ترم ها رو افتضاح دادم .هم کم درس خوندم هم بشدت اختلال تمرکز داشتم و هم یک سوهان روح روانی داشتم که خدا رو شکر از دستش راحت شدم .
الآنبه احتمال بسیار بسیار زیاد سگیگنالمو میوفتم اون درس کامپیوتریه رو هم و برای اون کامپیوتریه باید پول هم بدم .
خیلی جالبه
یه آدم (و بقیه گه ها، ولی این گاو با اون قیافه مریض و رنگ و رو رفته چون همه ش اینجا رو میخونه و میشناسینش بهش اشاره میکنم) باید خیلی رذل، و پست باشه، که بدقول باشه، دروغگو باشه، خالی بند باشه، احمق باشه، آدمی باشه که همه ش سر تو منت بذاره که بتونه برده ت کنه بعد باهات دوست شه، آدمی که همه تلاشش اینه که نشون بده که تو توی موضع ضعفی، 
که بتونه ازت take advantage کنه
که بتونه همیشه بهت زور بگه
بعد دم خارج شدنت ازون منطقه منت کشی کنه و یهو 180 درجه
تقریبا دو سال پیش بود (شایدم بیشتر) که اون خمیرهای ژله ای مانند/ ژله های خمیر مانند :) (slime) تازه تو اینستا مد شده بود و هی از صداهاشون فیلم میذاشتن این خارجی ها و من که حتی اون موقع اسمشم نمیدونستم در به در دنبالشون می گشتم که فقط یبار بتونم بهشون دست بزنم... اونقدر پیدا نکردم که به کل یادم رفت و دیروز خواهرزاده ی همسایه مون داشت از سفرشون به مشهد تعریف میکرد که یهو گفت از این اسلایم ها هم خریدم... و بالاخره به آرزوم رسیدم و کلی باهاش بازی کردم :)
یکی
 طراح ایسلندیِ لباس‌های بافتنی، یرواری یوهانسدوتی (Ýrúrarí Jóhannsdóttir)، این‌بار سراغ کرونا رفته و ماسک‌هایی عجیب و نامتعارف طراحی کرده است.در این طرح ها اغلب از زبان ها بیرون آمده و یا دهان هایی با دندان های بزرگ استفاده شده است.
 
.
 این طراح 27 ساله، باوجود استفاده از اعضای مختلف بدن در کارهایش، علاقه‌ی زیادی به زبان انسان دارد: "شاید به این خاطر که زبان خیلی پررو و گستاخ، چسبان و عجیب و غریبه!" او هنگامی‌که کرونا وارد ایسلند شد، موقعیت را منا
دمی با رئیس جمهور دمدمی!
ترامپ: خانم، خانم!
ملانیا: چی باز داد می زنی؟
ترامپ: قربون دستت تلویزیون رو روشن کن بزن فاکس نیوز، نه بزن شبکه یک ایران ببینم این شینزو نامه ما رو تحویل داده یا نه. از صبح هرچی بهش زنگ می زنم رد تماس می ده.
ملانیا: چقدر بهت گفتم به این ژاپنی ها اعتماد نکن، دیدی اصلا پذیرایی بلد نبودن، رفتیم اونجا اتاقشون رو دیدی نه یک مبل درستی نه یک تابلوی خوشگلی، انگاری رفته بودیم قبرستون.
ترامپ: ول کن بابا من نگران چی هستم تو نگران چی! ب
اتاق دردونه دوساعت بعد:

گرجی پور:سارا بلندشو ساعت 10شده.

سارا:یه غلتی زدو همین که چشمش به ساعت افتاد با
عجله بلند شدو دهنشو با آستین لباسش پاک کردو
گفت چرا ....

که جناب گرچی پور نذاشت حرفشو کامل بزنه وبا عصبانیت گفت بادستمال پاک
کن نه با آستینت نگاش کن دختر
گنده انگار بچه های سه ماهه (باحرص بخونید)

دردونه که از حرف پدرش دلش شکسته بود سریع اشک
گلوله گلوله از چشماش سرازیر شد وبغضی گلوشو
گرفت و گفت پاپا .

گرجی پور که حسابی از دست دردونش حرصش گرفت
جدیدنها خیلی وبلاگ مینویسم. این را برای این میگویم چون غیر نوللا و محسن فکر کنم فقط تهمینه اینجا را بخواند و تهمینه هم چون بیان بهش اعلام میکند فقط ا پست آخر باخبر میشود برای همین خواستم غیرمستقیم بیان کنم، وای چقدر خلاق هستم که بیان را در دو معنی به کار بردم وای من چقدر ریل دیل هستم، که پستهای دیگری هم برای ارائه به این جهان فانی دارم. البته دیگر ریدم در جنبه ی غیرمستقیمش. و خیلی پررو هستم. جدیدنها پررو شده ام. پرّرّرّو! جدیدنها در نمیزنم میای
 
 
1. دیروز از شدت خستگی و ترافیک اولش دچار یه سردرد شدید شدم.. کم کم یه ضعف بدی تمام وجودمو گرفت.. بعد همینجور که یه سانت یه سانت تو ترافیک جلو میرفتیم یه کامیون اومد کنارمون و دود اگزوزش رو کرد تو حلقمون... اونجا حالت تهوع هم به حالتام اضافه شد.. دوست داشتم سرمو از پنجره ببرم بیرون و با راننده اش یه صحبتی راجع به ماشینش داشته باشم ولی حیف که مشکل بزرگتر از این تلاشهای کوچیکه... من آدمی بودم که تا 17 سالگی نمیدونستم سر درد چه حسی داره اصلا.. ولی از 17
 
 
1. دیروز از شدت خستگی و ترافیک اولش دچار یه سردرد شدید شدم.. کم کم یه ضعف بدی تمام وجودمو گرفت.. بعد همینجور که یه سانت یه سانت تو ترافیک جلو میرفتیم یه کامیون اومد کنارمون و دود اگزوزش رو کرد تو حلقمون... اونجا حالت تهوع هم به حالتام اضافه شد.. دوست داشتم سرمو از پنجره ببرم بیرون و با راننده اش یه صحبتی راجع به ماشینش داشته باشم ولی حیف که مشکل بزرگتر از این تلاشهای کوچیکه... من آدمی بودم که تا 17 سالگی نمیدونستم سر درد چه حسی داره اصلا.. ولی از 17
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">













دریافت
"من می‌خواهم”
به من سوئیتی در هتل ریتز بدهید، نمی‌خوامش
جواهرات شَنِل نمی‌خواه
از کجا شروع کنم؟ 
از همینجا؟ 
که دوستم برادر حسین رو دید و چشماش برق زد و گفت حسین اینه؟ و گفتم نه داداششه خوشگله نه؟ گفت نه گفتم آره چشات داره برق می زنه 
گفتم این ۴۰ سالشه 
گفت عه! چه خوب مونده گفتم بله دو تا هم بچه داره 
چشم در چشم شده بودیم 
باباش نشسته بود 
مادرش کنارش وایستاده بود 
سلام کردم و انگار هر دوشون یا شایدم مادرش جواب داد 
اومدم نشستم که مادرش اومد جلو و احوالپرسی کرد! بعد دید به خودم نمیارم گفت کاری ندارین؟ 
که یهو گفتم بیام بب
من هر جا که میرم توی این کشور، این رو میبینم.
 
یه جور تبعیض در حق مردها هست. مخصوصا جنس مذکری که اصلا سفید به نظر نمیان.
 
میخوان غذا سفارش بدی، یه جوری به مرد نگاه میکنن یا باهاش رفتار میکنن انگار آدم نیست.
وقتی میری بیرون، خانم ها و اقایون فوری میان سمت تو، بارها شده دیدم خانم های سفید یا حتی اقایون سفید اومدن ما رو صدا زدن، بستنی به ما دادن (مجانی) از ما عکس گرفتن با دوربینمون، تا تونستن کمک کردن.
ولی به مرد محلی نمیذارن.
تمام توجه ها به زن هست.
بیچاره من​​​​​​
از وقتی عروس این خانواده شدم مادرشوهر درد داشت و من اصرار داشتم بیاد بریم چکاب بشه و مقاومت میکرد!!!!
و معتقد بودم کبدشون مشکل داره که کف پاشون داغ میکنه و لبهاشون دون دون کبود میشه و احساس سوزش دارن!
و بسیار مقاومن دربرابر دکتر رفتن و یک پارچه متبرک و به خودشون میبندن و ده تا مسکن قوی میخورن و میگن سید مارو کمک میکنه.... 
این هفته خبر فوت سه تا مادر و شنیدم و نگران شدم حریف پدرشوهر که نشدم ایشونم مطمئنم پروستاتشون مشکل داره س
گام چهارم
حق نداشتی وسط بازی، توپ را چنان شوت کنی که برود و شیشه‌ی پنجره‌ی همسایه را بشکند. حق نداشتی با سروصدا خواب بعد از ظهرش را حرامش کنی. اما خب... بچه‌‌ای. بازی دوست داری. هرچقدر هم مراقبت کنی که ساعت‌های استراحت بازی نکنی، که توپ را پایین شوت کنی، بالاخره یک جایی از دستت درمی‌رود. یک جایی اشتباه می‌کنی. حق نداری ها! اما باز هم دلت می‌خواهد وقتی آقای همسایه آمد پایین، سرت داد نکشد. توپت را پاره نکند. وقتی که در باز شد، چشم‌هایت را مظلو
من قبلنا دختر خیلی حساس تری بودم.
 
قبلنا قابلیت اینو داشتم که وقتی پیشم میگی: ایرانیا تروریستن، یا ایرانیا زشتن، یا مثلا تو ترکی؟ (گرگ زاده وقت یمیخواست مسخره م کنه اینو میگفت، که البته اون بچه تقصیری نداشت، هر کسی اندازه درک و فهم و تربیت خانوادگیش صحبت میکنه)  یا نمیدونم تو کوتاهی، یا تو زشتی، یا تو لپات قرمزه، یا هرچی، ناراحت میشدم، عصبی میشدم. وقتی کسی من رو به کاری متهم میکرد، واکنش نشون میدادم. 
الان عین ماست، عین ماست، وامیسم، اول نگا
«خوشی» خجالتی است. از کنار پنجره
خانه رد می‌شود نگاهی به داخل می‌اندازد و منتظر است نگاهت را به نگاهش بدوزی. اگ
غافل شوی می‌رود. باید بپری از در خانه بیرون و دستش را بگیری و حال و احوال کنی و
او هی ناز کند تعارف کند و نیاید و تو به زور که نمک‌گیر نمی‌شوی بکشانی‌اش داخل
خانه.
می‌آید
روی مبل می‌نشیند و چایش را مزه مزه می‌کند. همینکه کم‌محلی کنی جور و پلاس را
برمی‌دارد و می‌رود که می‌رود. باید هی این وسط بروی کنارش و یک میزبان تمام معنا
برای
دور تند زندگی برای من از ساعت پنج و نیم صبح شروع میشه، دو ساعتی که میشه به دل راحت قهوه دم کرد، طرحی زد، رنگی ریخت، کتابی خواند، به گلها رسید و دوش را بدون خستگی گرفت، بعد ریتم کند کسل زندگی شروع میشه، از صبحانه شرکت تا عصرش که هرچند از کارت متنفر نیستی ولی دوستش هم نداری، نه که دوست نداریها، در راستای هدفت نیست، حس میکنی که نُه ساعت تموم تورو از زندگی میندازه و یه کوله بار خستگی میزاره رو دوشت و غروب با لبخند پیروزمندانه راهی خونه ات میکنه ک
یوقتهایی ادمها فکر میکنن برای رسیدن به چیزی که مهمه براشونباید چکار کننبعضی بخاطر داشتن اطلاعات و اگاهی درستراه درست و میرنبعضیای دیگه راه اشتباهنمیدونم زندگی و فشارهای اون با ما چکار میکنهولی گاهی برای رسیدن به موضوع مورد نظرموندست به کارهایی میزنیم که کاملا اشتباهبعدها میفهمیم بدست اوردن مطلوبمون نه تنها ربطی به اون موضوع نداشتهبلکه باعث میشه در مورد اعمال گذشته زندگیمونم زیر سوال بریمیادم میاد شخصی از نزدیکانم سالها پیش مدتی در کم
یه درسای خیلی خیلی مهمی امروز گرفتم ( شاید برای چندمین بار!!!! ) که از بس دردناک بود امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت فراموش نکنم!
۱- هیچ کسی قابل اعتماد نیست!! تاکید میکنم هیچ کس یعنی دقیقا حتی نزدیکترین دوست
۲- یه چهار چوب محکم تو روابطتتون داشته باشین و هیییییچ وقت به هیییییچ وجه ازش کوتاه نیاید!!! به هیچ دلیلی!!!! هرکسی دقیقا در حیطه ای که شما بهش اجازه میدین باهاتون رفتار میکنه!! اصلا توقع نداشته باشید چون خودتون با شعورید دیگران هم با شعور باشن
_ کی رو میگی ؟! علی "... " دوست پسر فلانی ؟!
من : مگه فلانی دوست پسر داشت ؟!
_ اره مال چند سال پیشه.
من : ازدواج کرده الان
_اره میدونم.
من : با فامیل ما ازدواج کرده !
_ نری لو بدی ( یه چشمک :/ )
من : پسره اصلا اهل این کارا نبود ! شوهرشو میگم !  هیچوقت !
_ اع ؟!
من : اره :/

# حس یه شکی که به یقین تبدیل شد #

****

_ من یه ابانی تخسم ( :/)
من : من یه مردادی شرورم :)))))

***

"خارج دیالوگ "

نمیدونم من الان ادام یا واقعیم ! واقعا نمیدونم اینی که اینا میگن واقعا منم یا منم که دارم بازی م
 
...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْکِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَجْتَنِبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ وَ لَا یُعِینُکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ وَ مَعَادِکَ وَ مُقَارَنَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فوق ماراتن